آنقدر عاشقانه که در اعماق وجودم دلی مملو از طلب عارفانه و خواستنی ولوله اندود بر پا بود ...
ای کاش که این فاصله ها کمتر بود ...
خورشید آرزوهای من ! زهرای من !
در تمام بی حوصلگی هایم رنگی جز صبغه ی تو ندیدم زیباتر ...
آه آه آه که امان بی امانم تویی ...
ور نه چه بر سر میکردم ... ؟!
راستی محبوب طالش زاده ی دنیای ویران شده ی خسته دل احسانت!
حرف های دلم را با باران مهبوط دو چشمم بر قلم آوردم یا شاید ... آن را توامان با قلم فرسودم ...
چه زیبا شبی بود ترانه ی مستانه ی عاشقی های من و تو ... نه ( ما ) ... زهرایم ...
و چه زیبا عشقی و شافی است قلم فرسایی این لیله و ایام که تحفه ببرم من ز برای دخت و آن لیلی حوری مانند ... در کمینگاهی همچو اردوگاه پر از امن زمین معادله عشقمان ...
احیای عاشقی کنون و امشبم با نام تو خاتم کاری است هم نام مادر عالمین امکانم ...
باشد که صله را رد نکنی ... ای شاه بیت ترانه ی عشقم ... زهرایم ...
+ 29:29...برچسب : نویسنده : 6plus-love24 بازدید : 5